درمعنی " فطر " در " اقرب الموارد " آمده است که عید روزه گشادن ، جشنی که مسلمانان پس از روزه ماه مبارک رمضان در روز اول شوال گیرند .
عید فطر نیز دارای آداب و مراسم ویژه ای است .در این روز مسلمانان با ظاهری آراسته و پاک در نماز عید فطر شرکت می جویند و خداوند را به خاطر نعمات این ماه مبارک ، سپاس می گویند .بازدید اقوام و آشنایان و تبریک عید وپرداخت " فطریه " به مستحقان ازدیگر نکات قابل ذکر در خصوص این رویداد عظیم اسلامی است که دارای ابعاد فردی و اجتماعی فراوان است .
با این تعاریف غیر ممکن خواهد بود که این عید فرخنده و این روز خجسته از نگاه شاعران نکته یاب مسلمان دورمانده باشد .در گنجینه ادب پارسی درباره این واقعه اشعار بسیار دل انگیزی سروده شده است که حکایت از منزلت این عید سعید دارد ، عیدی که جشن پیروزی بر نفس سرکش است .از آن جا که " فطر " پایان " صوم " است به عید فطر عید صیام نیز گفته شده است وتبریک و تهنیت این روز همچون دیگر اعیاد اسلامی مورد توجه قرار گرفته شده است :
عید قربان بر او مبارک باد
گفتم کدام عید نه اضحی بود نه فطر
بیرون از این دو عید چه عیدست دیگرش
روزه به پایان رسید و آمد نو عید
هر روز بر آسمانت باد امروا
بر آمدن عید و برون رفتن روزه
ساقی بدهم باده بر باغ و به سبزه
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
ای خداوند عید روزه گشای
بر تو فرخنده شد چو فر همای
در این سراچه دلتنگ که دستی به کیسه نیست و بضاعتی بجز اینم در دست .سفره دلم را به میهمانی تو گشوده ام ، باشد که به شکرانه نگاه پر مهرت شاخه گلی در خاکسار اندیشه های دیروزمان ببار آید و به لای دریچه قلبم را ،به به عطر نگاه زیبایت بیارایم.
تقدیم با عشق
وقتی که گفتی آه !! آنچه بی گمان شکست ، قلبم بود! قلبی که قالب عشق ترا درخود داشت ! آه چه زود میگذرد عشق !چه بی صدا میشکند پیوند!چه زود می شود زرد پاییز!!!کاش باصدای چکاوک ،نمی جوشید عشق، کاش هرگزنشود دل در بند!کاش ، ای کاش برآید خورشید !ای کاش مکرر می دمیدی باز!
تقدیم با عشق
عشق رد پاییست مانده بر خاطر دلُُ موهبتیست روحانی از بیکرانه ترین روزها ُتابلوییست زیبا ودیدنی ُاز ماندگار ترین حقیقت ها . رسا ترین ترانه هاست از کسانی که ، زندگی را مصروف خدمت به فرهنگ و بارور ساختن شکوفه های نورس نموده اند. . اگر نتوان در این مختصر کلامی را بیان کرد که گویای دلی باشد ، نه این که توان نبوده ، بل رخصت داده نشده است .این نقشی که بر خاطر دل می نشیند ، مختصر کلامی است که نه سیراب کننده ، که رفع عطشی است برای پذیرا شنوندگان دل ،که هر چه از دل برآید ، لاجرم بر دل نشیند . نقشی بر خاطر دل ، شاید مکمل خواسته های دل نباشد ، آویزه ای است بر دل های غم زده ، عاشق و وامانده ی دنیای کنونی . اگر در زندگی بی در و پیکر این دوران متمدن نمی دانیم به کدام سو قدم می نهیم و شرمنده ی کودکان و عزیزان خویش در تداوم زندگی می شویم ، لحظاتی را می شود با کلمات موجود در این مختصر ، التیامی تصور کرد بر زخم بر جای مانده از این زندگی . باشد که چون این پند دهندگان ، ما نیز با آگاهی از آنچه آنان گذرانده اند ، با دل مشغولی های ساخته ی دست خود ، حیاتی شاد و جاودانه از برای خویش به وام گیریم . شاد باش ، شادزی ،که زندگی ارزش غم خوردن را ندارد و تو هستی که آن را می سازی