سارا گل

سارا گل

از بدو تولد تا .......
سارا گل

سارا گل

از بدو تولد تا .......

لذت یه روز جمعه بهاری

در یک روز جمعه خوب و ناز بهاری قصد کردیم که به سارا خانم یه حالی بدیم و به پارک شهر جهت تفریح و بازی دعوتش کنیم . 

 

 

 

 اولش فقط بازی کردن بچه های دیگه رو تماشا میکرد و آروم قدم میزد

از نگاهش معلوم بود که دوست داره بازی کنه و اما میترسه  

خیلی سعی کردم تا ترس و ازش دور کنم تا بتونه خوب بازی کنه  

اما نتونستم  

 

 

 

 تا اینکه با یه دختر خانم نازی به نام فاطمه خانم آشنا شدم و ازش خواستم که بازی کردنو  یادش  بده  و باهاش بازی کنه و اون هم با کمال میل پذیرفت   

 

 

 

 

  

سارا هم یه ارتباط خوبی با فاطمه خانم برقرار کرد و بازی کردنو شروع کردش 

( به کیفیتی که تو عکسها می بینید)  

 

 

 

 

 

 

 

 این هم یه عکس از ساراگل و فاطمه مهربون روی پله های سرسره

 

 

 

 

 

 

 

 

 این هم یه عکس از تونل بازی

 

 

 یه تصویر با ژست اندیشمندانه از سارا خانم

بیست ماه تمام

 سارا گل روز سیزدهم مردادماه ۸۷ به دنیا اومد که با این حساب تا به امروز یعنی پانزدهم فروردین هشتادو نه  ۲۰ماه و دو روز  از عمر مبارکش میگذره 

ماشاالله دیگه بزرگ شده ها  

میگی نه یه سر به پست تولد ۱ و تولد ۲ بزنید تا ببینید

 

 

 

 

 

 تو دوتا عکس بالا رو ببینید .  سارا خانم با فامیلاش نشسته و کلی می پوزه ................. 

 

از سمت راست به چپ به زبون سارا و ترجمه اون معرفی میکنم: 

 

ططی = دختر خاله  طهورا 

خود سارا خانم  

رییییژژژژژژا = پسر دایی رضا

 

 

 

 

فکر می کنم  وقتشه که شرایط فعلی سارا رو تعریف کنم : 

  

در حدود ۱۱.۳۰ کیلو گرم وزن داره و قدشو حضور ذهن ندارم اما دکتر میگه دختر قد بلندی میشه

در حال حاضر نمی تونه صحبت کنه جز چندتا کلمه مثل : 

پتتتته = پسته  

پیتتتتو = پتو  

دود = دوغ  

آب = آب  

بابا  

ماما  

دتتتتر = چون پدر جونش به زبون محلی مازندرانی دتر صداش میکنه ساراگل هم به طبعیت دتر صدا می کنه  

و .......................... اما با اشاره و حرکات پانتومیم کل منظور خودشو به بهترین نحو می رسونه  

 

--  از نظر راه رفتن کامل شده و با ما غذا می خوره و اما شیر گاو هم به صورت کمکی استفاده میکنه   

--  از بین میوه ها بینهایت به خیار علاقه منده به طوری که ۴ تا پشت سر هم می خوره البته موز هم در وحله دوم قراز داره  

--  تمایل به تنهایی غذا خوردن داره و دوست داره که مستقل عمل کنه(به قول عمه ش استقلال در مقابل وابستگی )(کتاب ۸ جلدی ترکمنها)   

 --  گوشت مرغ  هم خیلی دوست داره و اصلا با برنج نمی خوره و باید خلالش کنیم تا خانم خانما نوش جان کنه  

   

--  به قول مادرم مال شناسه یعنی به هیچ وجه اجازه نمیده که وسایل من و مامانش دست کسی باشه و همچنین وسایل خودش تا ببینه موبایلمون جایی افتاده سریعا میاره و تحویل میده  

--  آشغال رو بیرون نمیندازه و فقط تو سطل آشغال  

--  علاقه زیادی به عروسک نشون نمی ده ولی وسایل سرو صدا دار مثل اورگ - تلفن - گیتار شو دوست داره    

--  موقع خداب انگشت شصتشو تو دهنش مذاره البته از زمانی که به دنیا اومده بود این عادتو داشت  

--  وقتی که می خواد بره بیرون حتما کلاه میذاره و کاری نداره به این که هوا آفتابیه و یا بارونی  

 

--  بچه مرتبیه چون وقتی که میاد خونه اول جوراب منو از پام در میاره و تو جا جورابی میذاره و بعد لباسای خودشو حتما تو کمدش جا به جا میکنه و نمی ذاره که رو زمین بیفته 

  

--  خیلی ترسو هه و بعضا اولین باری که یکی رو میبینه و اولین بار غذایی رو میخواد بخوره و اسباب بازی که تازه گرفته رو با کراحت دست میزنه و برخورد میکنه   

--  تو مهمونیها خیلی محجوبه و مودب و اصلا تا کاری با هاش نداشته باشند نق اضافی و گریه و از این کارها نمی کنه  

 

--  اعتماد به نفس خوبی داره  

 

تا حالا همین چیزها یادم بود و اگر چیزهای دیگری یادم اومد براتون می نویسم